۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

نامه سرگشاده به انقلابیان عزیز!


بنام خداوند حقیقت
درود بر تو ای همرزم با اراده!
از آن جای که همیشه در هر جامعه عده به تغیر می اندیشند و عمل می کنند؛ عده به سکوت و سکون، گونه ی تقابل میان این دو گروه اجتماعی وجود دارد که نمی توان از این واقعیت اجتماعی چشم پوشید.
به این ایمان داریم که انتقاد بر انقلاب و یکی از اهداف آن ملت شدن مردم افغانستان در این روز ها توسط خیلی از کسانی که به دلایل گوناگون نفی می کنند؛ دلیل بر زنده بودن و تاثیر گذار بودن این جنبش  و نهضت است. اما سوال اساسی که به آن مواجه هستیم به چه کسی باید انقلابی گفت؟ یک انقلابی با در نظر داشت شرایط کشور مان و جهان قرن بیست و یکمی خانه های هوشمند، چه ویِژگی را باید دارا باشد؟ این انقلابی ما چه راهکار را روی دست بگیرد تا دوباره به سرنوشت کسانی که در جامعه خواستند تغیر بنادین را در چند روز به وجود آورند مبتلا نشود؟ در این روز های که ما تازه یک جمع هستوی را تشکیل می دهیم به چه شکل و چه گونه باید رفتار نمایم؟ این که در این شرایط تاریخی و اجتماعی کشور مان «چه کار کنیم؟» ما چیست؟ و آیا کار فکری و ایده یولوگانه مقدم این راه ماست و یا هم راه عملی آن؟ و یا هم به راهکار موازی بودن سه روند ادبیاتی، فکری و عملی باید پرداخت؟ ما به کجاییم؟ و این جا که ما نفس می کشیم و در مکان آن قدم می زنیم، کجاست؟ چه نیاز به خود سازی انقلابی است که ما در این مرحله از مبارزات ما به آن بپردازیم؟ آیا خود و ما ی که ما روشنگران جامعه ما به آن دست بیابیم رسیده ایم؟ چقدر توانایی ایده یولوژی سازی کردن این تفکر انقلابی برمبنای حقیقت و عشق و نفی خشونت را ما پیدا کرده ایم؟
برای ادامه این راه باید به این سوالات اساسی که همه نهضت های تاثیرگذار بشری جواب داده اند، جواب بدهیم؟ آری از نگاه اخلاقی و رفتاری ما به آن اخلاق و رفتار دلخواه که در وجود هر یک از ماها باید وجود داشته باشد؛ رسیده ایم؟  چه نوع مبارزه و گونه از کنش های انقلابی را باید داشت، و برای آغاز کردن چگونه باید آغاز کرد؟ هر یکی از ما به این سوالات اساسی باید پاسخ دهیم و راهکار برای آن بیابیم.
از تو می پرسم که آیا یک انقلابی هستی؟ می خواهی برای ملت شدن مردم افغانستان تلاش و مبارزه نمایی؟ این سوال برای این مهم است که باید قدم های بعدی که خیلی مهم و سرنوشت ساز در تاریخ خواهد بود را برداریم. می خواهم معرفت شناسی که ما با آن عینک به جهان نگاه کنیم را تعریف کنیم. برای تغیر و دگرگون کردن جامعه مان باید به سخن اوشو تامل کرد که می گوید:« هر گز نخواه که دیگری تغیر کند. در هر پیوندی تغییر را از خود آغاز کن» و اندیشید که چقدر یک اراده محکم و تغییر ناپذیر و به تعبیر دیگر فراتر از آهن و فولاد که بالاخره قابل تغییر، اراده ماورایی را در خود ایجاد کرده ایم. چقدر ما توانایی تسلط بر نفس خود و رفتار خود را دارا ایم؟ چکار باید کرد تا سیاست اخلاق و عشق انسانی محور را جاگزین سیاست قدرت محور همه چیز جواز دارد بکنیم؟
آیا ما آگاهی داریم از این که برای چه مبارزه می کنیم. و برای چه داریم داد می زنیم که شما و ما ؟ برای یک مبارز نیاز است و فرض است که باید ساعتی را در اندیشیدن به خود و جامعه و بشریت پرداخت. هر گز نمی توان قبول کنیم که عمل بیدون آگاهی و ایده یولو‍ژی بیدون عمل مقدس و ارزشمند است. برای همین در ایجاد هر دو بعد تلاش باید کرد. نمی توان به آنان ارزش گذاری کرد که می اندیشند و عمل نمی کنند، می دانند و عمل نمی کنند. و نمی توانم نقش کسانی را برجسته و مهم بدانم که نا آگاهانه به اقدام و عمل می پردازند.
 تمنا: از شما درخواست دارم، تا پاسخ این سولات را برای تلاش های بعدی بفرستید.
«ما می توانیم، ما پیروز می شویم.»
دوست همرزم شما(محی الدین فرهمند)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر