۱۳۹۱ مهر ۲۰, پنجشنبه

پیش نویس راهبرد انقلاب فرهنگی افغانستان



بنام خداوند مهر و خرد


پيش نويس راهبرد انقلاب فرهنگي افغانستان

(براي نقد و ديدگاه سنجي)



 سخن نخست
اين پيش نوين براي همه فرهنگيان، استادان دانشگاه(پوهنتون) ، دانشجويان، روحانيون، روشنفكران روشنگر، نويسندگان، شعرا، روزنامه نگاران، جوانان، كارشناسان جامعه شناسي، روانشناسي، سياسي، ديني و اقتصادي ، فعالان مدني، حقوقدانان، كارشناسان آموزش، معلمان، دانش آموزان مكتب، سياستمداران، نمايندگان مردم، رسانه ها، سازمانهاي اجتماعي، فرهنگي، نهاد هاي تحقيقي وپژوهشي، تاريخ دانان و نخبه گان  فرستاده خواهد شد تا ديدگاه هاي خويش در مورد اين راهبرد ارايه دهند، خواه آنان كه از جمله اين نهضت اند و يا كساني كه نيستند. همچنان  با مردم در شهرها و دهات افغانستان اين راهبرد در جريان گذاشته خواهد شد. تمام نقد و ديدگاه هاي دوستان در غنامندي و تاثير گذاري اين نهضت  خواهد افزود.
مقدمه
انقلاب واژه ایست که در میان تمام ملت های جهان جایگاه ارزنده دارد. در ادبیات سیاسی و فکری افغانستان برداشت از  واژه انقلاب گونه ای دیگری است که آن را با خشونت و روش خشن برای تغییر برابر و همسان می دانند.  تجربه تلخ بشر از قدرت مداری تا به امروز خیلی ناگوار بوده است که وجدان هر انسان را به لرزه می آورد، هر زمان که سخن از انقلاب می آید در ذهن خیلی ها گیوتن انقلاب فرانسه، اعدام های انقلاب روسیه و خشونت انقلابات دیگر جهان نقش می بندد. آنچه در اصول اساسی انقلاب افغانستان مطرح است سه اصل اساسی است که در کتاب به سوی انقلاب در افغانستان ذکر گردیده است. و ما برای تاکید تذکر می دهیم اصل اول حقیقت گرایی است که خود می تواند باعث نفی خیلی از ادعاهای دروغ گردد. اصل دوم عشق گرایی  در روش مبارزه ما به جایی خشونت و نفرت است. اصل سوم تاکید بر حفظ حق حیات و سایر حقوق اساسی انسانهاست.  بنابر این خشونت، روش های ناهنجار و نادرست و اخلاق گریزانه در منظومه فکری و عملی ما هیچ جایی ندارد.
تکامل تاریخی: از متن مطالعه بشر از روز که تاریخ مکتوب داشته است تا به امروز می توان چنين نتیجه گرفت و آن این که بشر از جهالت به طرف معرفت، از خشونت به طرف مسالمت و از طرف نفرت به طرف مهر و محبت سیر نموده است. انقلاب بدون خشونت حقیقت گرا افغانستان هم از هر گونه روش های غیراخلاقی و خشونت مدارانه به دور است.
تجربه تاریخ افغانستان و کشور های دیگر به ما می آموزاند که انقلاب نمی تواند به وجود آید مگر اینکه در راستایی فرهنگی آن تلاش های لازمی صورت گرفته باشد و یا به عبارت درستر این که انقلاب تکاملی انقلاب واقعی است. نمونه این نوع انقلاب در چند تغییرگاه اساسی تاریخ بشر به تجربه رسیده است که یکی از آنها انقلاب تکاملی اسلام در جامعه عربستان و جهان قرن هفتم میلای است. انقلاب فرانسه هم می تواند یکی از تغییرگاه باشد که از نوع تکاملی آن است.
سه روند اساسی انقلاب: انقلاب را سه روند اساسی و مهم شکل خواهد داد و آن عبارت اند از روند ادبیاتی، روند فکری و روند عملی  که می توان در هر انقلاب واقعی این سه روند را تشخیص داد. در انقلاب و تغییرات اساسی بشر ادبیات نقش تعین کننده را دارا است. به نظر می رسد که ادبیات در روح و ذهن تمام انسان قابلیت رسوخ و نفوذ را دارد که هیچ چیزی دیگر  این قابلیت را ندارد. روند فکری هم از اهمیت بالای برخوردار است چون زمان که خطوط اساسی مبارزاتی برای یک مبارز روشن نباشد،‌  مبارزه او فاقد ارزش و معنی خواهد بود که شکست در یافتن معنی می تواند سخت و دشوار تر  از هر شکستی دیگر باشد. ارزش و معنی مبارز قدرت و توان چندین برابر براي مبارز می دهد و او را در مقابل تمام سختی همچون کوهی مستحکم و پایدار نگهمیدارد. در روندی عملی به مبارزه عینی و میدانی تاکید است که هر اندیشه بدون عمل و عمل بدون اندیشه فاقد ارزش و اعتبار است و از هم طرف بی نتیجه خواهد ماند.



انقلاب فرهنگی
فرهنگ پایه همه آنچه در جامعه شکل می گیرد و وجود دارد می باشد. تمام آنچه در زندگی شاهد آن هستیم نتیجه نزدیک تاثیرگذاری فرهنگ بالای زندگی است. فرهنگ شامل باورها، اندیشه ها، ارزشها و داشته های معنوی و حتی مادی یک ملت می گردد که نقش سازنده در چگونگی و چیستی زندگی دارد. جامعه افغانستان یک جامعه است که در حالت گذار به جامعه انسانب و در حالت سنتی به عقیده مردم افغانستان قرار دارد. از این جاست که در این کشور هر گونه اقدام بدون مبارزه فرهنگی کارساز نخواهد بود. نیاز اساسی برای نوسازی و بازسازی فرهنگ در کشور مان دیده می شود. یک ملت  زمانی تغییر می کند و انقلاب در آن واقع می شود که فرهنگ آن دستخوش انقلاب گریده باشد.
زمان بندی انقلاب فرهنگی
انقلاب فرهنگی در کشور های دیگر چون چین زمان بندی دقیق نداشته است، داده ها و معلومات موجود در مورد افغانستان نشان می دهد که با حضور نیروهای خارجی در این کشور، مردم افغانستان به توسعه و تکامل نرسیده اند. که خود توسعه ای با الگوی بیرونی را رد می کند، و از سوی هم تلاش های از سطح بالای جامعه نیز برای دموکراسی و ترقی تا به امروز به نتیجه بزرگ دست نیافته است. انقلاب فرهنگی در حقیقت با تاسی از سخن خداوند که« خداوند سرنوشت هیج مردم را تغییر نمی دهد و به انقلاب دست نمی یابند مگر اینکه در نفس هایشان انقلاب را به وجود بیاورند  و بپرورانند.»( قرآن، رعد/11)  فلسفه تاریخ خویش را تعریف نموده که تاریخ با تغییر در نفس ها تغییر می نماید و مسیرش را تعین می کند. آنچه از همه چیز بیشتر می تواند باعث پیروزی گردد، عشق رزمندگان آن به آرمان شان است که می توان در سه واژه خلاصه کرد عشق یعنی مهر به خدا، خلق و خود. عشق موتور انقلاب و تاریخ بشری است. تراشیدن هنر مندانه تندیس های بودا در بامیان زمان که از تکنولوژی اثری  نبود یک امر غیرقابل قبول است که باعشق پیروان بودا به معلم شان ممکن گردیده است و بشر امروز با تمام قدرتش از ساختن دوباره آن عاجز است. زنان در تمام مبارزات نقش مساوي و عملي با مردان بايد داشته باشند بنا بر اين تلاش همه براي نقش دادن بيشتر زنان لازمي است.  از آغاز روز انقلاب11/1/1391 که با نشر شش نوشته یا تولید فرهنگی انقلابیان آغاز گریده است الی یازده سال بعد آن گمانه زنی برای زمانبندی انقلاب فرهنگی است.
اهداف انقلاب فرهنگی
کشور ما با داشتن نیاز اساسی برای تغییر انقلابی، در حال جهش به طرف تولید یک انقلاب است. انسان در جامعه اش نسبت به همگان مسولیت دارد؛ یک ملت نیز در قبال ملت های دیگر مسولیت دارد که باید ادا نماید.  زمانش رسیده که ملت  یک تکان به خود داده از خواب گرانش بیدار شود و این مسولیت را ادا نماید. ما در کاروان توسعه و تکامل بشری مسول ایم تا سهم خویش را ادا نمایم. چند هدف عمده در انقلاب فرهنگی به عنوان اساسی ترین آرمان های یازده سال مبارزه است که به هر يك آن ها پرداخته خواهد شد.



فرهنگ سازی
 ارزشهای نیکوی فرهنگ ما که با عقلانیت و ارزشهای معنوی دینی ما همخوانی دارد قابل حمایت و بازسای است. از سوی هم ارزشها و باورهای بازدارند توسعه و خرافاتی که در جامعه وجود دارد از موارد ایست که باید جاگزینی برای آن نوسازی نمود. از طرف امروز در جهان نرم افزاری و فن آوری قرار داریم که جامعه میان فرهنگ های شرقی و غربی دست و پای خود را گم کرده و بدون سنجن عقلانی آن دست به تقلید و وارد کردن آن می زند که هویت و شناسنامه فرهنگی ملت ما به نابودی می کشاند و از طرف یک کار عقلانی به نظر نمی رسد. خشونت از موارد ناپسندیده ای جامعه ماست که باید از جایگاه ارزشي آن کشیده شود  و به جایی آن فرهنگ مهر و گفتگو نوسازی گردد. فرهنگ سازی را در بخش های چون فرهنگ سیاسی، فرهنگ اجتماعی و فرهنگ اقتصادی بازسازی و نوسازی نمود. در فرهنگ سیاسی مبارزات مدنی بدون خشوت را نهادینه صورت گيرد كه کمک در توسعه ملت ما خواهد نمود. فرهنگ گفتگو و شهر نشنیی در فرهنگ اجتماعی قابل نوسازی و محبت خانوادگی اصل قابل حمایت است. فرهنگ اقتصادی مصرف با نیاز، کمک به بی نوایان و تاکید به خود گرایی اقتصادی از موارد دیگر فرهنگ سازی است.
ملت سازی
 افغانستان کشور ایست که نتوانسته تا به امروز ملت به نام ملت افغانستان را به وجود بیاورد. این می تواند ناشی از قوم مداری های حکمروایان قبلی و نظام قبیله گرایی کشور مان باشد که معلول بنام واگرایی ملت افغانستان را به وجود آورده است. براي توسعه و تكامل افغانستان آنچه به عنوان مقدمه و اساس پنداشته مي شود؛ ملت شدن و بودن مردم افغانستان است. يا به عبارت رياضيكي چنين بيان داشت كه توسعه و تكامل تابع از ملت شدن مردم افغانستان است. نوشتن كتابها، مقاله ها، داستانها، اشعار و نمايشنامه ها در جهت نهادينه كردن اين مفهوم و ارزش كار اساسي و سنجيده ايست. خود تعريفي به عنوان ملت نياز به كار فكري و فلسفي دارد، فلسفه در غنامندي و ابراز اين حقيقت كه ملت افغانستان چگونه باشد و به چه ارزشهايي باورمند باشد، مسوليت بشتر دارد. فلسفه و عرفان در غنامندي معنوي ملت مان نقش به سزايي را بازي نمايد؛ در اين جا نقش انديشمندان و نخبه گان معنوي از همه قابل بحث است.
نوانديشي و بازسازي ديني
 چالش و كلنجار  ديگري كه جامعه ما و جهان اسلام را به بن بست كشانيده و  از ماهيت حقيقي اسلام ما را بدور نموده است، خوانش متحجرانه و توسعه ستزانه از دين است. خوانش هاي كه به چهره اسلام كه روزي چهره زيبايي جهان بود، چهره خشونت مدارانه و ضد عقل گرانه داده است؛ مردم و مسلمانان را به سوي نابودي كشانده است. در يك نگاه مي توان در ميان بيش از 50كشور اسلامي به پديده هاي برخورد كه ناشي از اين نوع خوانش و برداشت ديني است. چنانچه در معادلات بين المللي و سياست جهاني مسلمانان حالت انفعالي و وابسته را به خود گرفته است. اسلام آييني است كه به سعادت بشري و زندگي مسالمت آميز كه عشق هسته آن باشد را طرفدار است. محقيقن كه چگونگي اين تحول از حالت انقلابي، الهي- انساني و پويا را به محافظه كارانه ، خشونت مدارانه و ايستا را برسي و آسيب شناسي نمايد در اين اهداف كمك بزرگ مي تواند. روحانيون انديشمند و روشنفكر كه با دانشهاي امروزي چون فلسفه، جامعه شناسي، روانشناسي، شناخت اديان جهان و فن آوري مزين و آراسته است در رهبري اين نهضت مي تواند كاركرد بزرگ و بنيادين داشته باشند.   نقد اخلاقي جامعه ما از نياز هاي اساسي اين نوانديشي و بازسازي است، چون تا زمان كه جامعه اخلاقي نداشته باشيم؛ نمي توانيم يك جامعه انساني و سالم داشته باشيم. و از طرف هم همين ناهنجاري هاي اخلاقي ما باعث متلاشي شدن جامعه ما از آرمان گرايي و فرهنگ  اعتماد مي گردد، و هر جامعه كه از اين دو ارزش بدور شد به سوي نابودي در سير خواهد شد.



 افتخار آفريني فرهنگي
 از تمام زبان هاي رسمي كشور در جهت غنامند شدن آنها حمايت صورت خواهد گرفت تا در افتخار آفريني فرهنگي به عنوان قدرت بزرگ و اصل اساسي مطرح گردد. ادبيات ما در ادبيات جهاني راه يابد و به جهانيان ارزشها و داشته هاي معنوي ما معرفي گردد. كه مي توان در دو مورد به عنوان اهداف مشخص تر هر مبارز تاكيد كرد: اول، بلندبردن انقلابي گونه توليدات فرهنگي كشور تا پايان زمان بندي انقلاب فرهنگي به دو صد هزار(200000) توليد علمي، فكري، هنري، ادبي و معنوي در قالب كتابها، رساله ها و آثار ادبي و هنري. دوم، تقويت و تربيت شهروندان براي كسب افتخارات جهاني چون جايزه نوبل به ده(10) برنده اين جايزه جهاني و افتخارت ديگر كه در جهان امروز از نگاه عملي و فرهنگي مطرح است. مي خواهيم از جمله نماد هاي ملي ما توليدات فرهنگي ما باشد كه از افتخارات ملت افغانستان است. در اين انقلاب سعي براي به وجود آوردن و رشد چنين استعدادهاي صورت گيرد و راه براي راه يافتن با آنان جستجو گردد.

سازمان پژوهشي و راهبرد ساز
در جريان اين انقلاب از تمام انديشمندان دلسوز و دانشمندان دردمند كه براي بهبودي و تكامل در اين كشور مي انديشند و تعصبات قومي و مذهبي را نه گفته براي همكاري اين سازمان فراخوان داده خواهد شد، تا تحقيقات مورد نياز براي افغانستان بهتر  را انجام دهند و راهكار هاي عملي با پايه هاي علمي براي انقلاب ارايه دهند. كه در آن جامعه شناسان، روانشناسان، كارشناسان روابط وسياست جهان، اقتصادانان، فرهنگيان و روحانيون خردمند عضويت خواهند داشت. در حقيقت تمام راهبرد ها و راهكار هاي اجرايي بعد از برسي  و تحقيق از اين نهاد اجرا خواهد شد. كار ويژه مهم ديگر اين نهاد تلاش براي نظريه سازي و آشكار ساختن حقيقت هاي علمي اهداف وارزشهاي اين نهضت است. آنان تمام موضوعات مورد نياز براي انقلاب تكاملي كه با آغاز فرهنگي، اقتصادي، اخلاقي، اجتماعي، سياسي، جهاني و پويايي است را مورد پژوهش و تدقيق قرار خواهند داد. اين سازمان پژوهشي مطالعات در سطح جهان انجام خواهند داد و ارزشها رو به نابودي و ناكار آمد جهان را مورد شناسايي قرار خواهند داد تا ارزشهاي بديل ارايه گردد.  راهكارهاي دست يافتن به اين اهداف توسط دستنامه هاي آموزشي  ارايه خواهد شد كه در دسترس همه دوستان همرزم قرار خواهند گرفت.

(مامي توانيم، ما پيروز مي شويم)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر