۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

نیایش یک روح دردمند و تنها محی الدین فرهمند


پرودگارا!
به من آموختی که عشق در زندگی نیست، بلکه در زندگی کردن است.
به من آموختی که جهان را آنچنان که هست بپذیرم و آن چنان که می خواهم با مبارزه بسازم.
پرودگارا! 
به من آموختی که زندگی کنم حتی برای کسانی که مرا دوست دارند.
به من آموختی که عشق آن قدر لطیف است که قطره باران می تواند با آن سنگ کوهپایه ها وحشی را بشکافد.
پرودگارا!
به من آموختی که زندگی را مانند عسل و زهر بدانم که لذت اولی بدون تجربه دومی قابل احساس نیست
به من آموختی که همه را می شود باور نکرد ولی ترا نمی توان انکار کرد.
پرودگارا!
نمی توانم بودن را بدون کردن و اندیشدن باور کنم. اندیشه ام را برای توانستن و توانستن ام را برای کردن تمنا دارم.
به من آموختی که عشق را باید در عمق نگاه های انسانهای بی نوا جستجو کرد تا نگاه سرد معشوق.
به من آموختی که اگر بخواهم ترا دریابم باید به آغوش گرم انسان بپیوندم که سراسر بی نوا و بی کس است.
به من آموختی که باهوشی و توانایی واقعی من در راست و صادق بودن ام هست. زیرا بدون راستی، عشق و حقیقت این جهان به نابودی خواهد رفت.
پروردگارا!
به من آموختی که سادگی را پاس بدارم چون همه پیامبران ساده و راست بوده اند. و صدای آنها در زمان حال باشم.
به من آموختی که شناخت و فهم الهی در قلب های ماست و ما هرگز به درک آن در دنیا بیرون نیستیم.
به من آموختی که هرگز به تمنایی کس نباشم.
پروردگارا!
با عشق به من آموختی که کسانی را دوست بدارم و مهر ورزم که در قلب شان برای من جایی نیست.
به من آموختی که تفاوت عشق خدا نهاد و عادی و شیطان نهاد در این است که عاشق در کمال بی احترام معشوق احترام، در نهایت بی مهری معشوق عشق و در کمال دوری معشوق به او نزدیک است.
پروردگارا!
به من آموختی که عشق به تو زمانی میسر است که ما انسانها را دوست بداریم و عشق هدیه کنیم.
خدوندا!
به کسانی که عشق خدای را جدای از عشق انسانی می دانند بفهمان که در اشتباه اند.
خداوندا!
مگر می شود تو از شکستن کعبه سنگی ناراحت شوی، ولی از شکستن دل که خانه معنوی توست ناراحت نشوی. و کسانی که عاشق تو بودن را ادعا دارند، دل های را می شکنند که تو ثروت و ارزش آن هستی. مگر این شکستن تو نیست!
خداوندا!
در عجبم که کسانی مدعی راه کسانی اند که اگر آنان زنده شوند با دیدن حالت شان نزد تو گلایه خواهندکرد.
خدواندا!
تو گفتی که معیار فضیلت تقوا، دانش و عشق است که حقیقت اند، اما ادعا راهیان تو در نام است و نشان!
خداوندا!
برای یک انسان بی نوا و تنها چه چیزی را داده ای تا با آن زندگی کند؟ جواب آن تو هستی خدایا!
خدواندا!
به من قدرت و توانایی پاسخ و تلافی عشق عزیزانم را که سراسر مرا متوجه اند واندی از من غافل نیست را هدیه کن.

شب4/10/1390(هرات)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر