۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

دانشگاه یا قتل گاه نبوغ(آسیب شناسی دانشگاه ها)

اگر بخواهیم آسیب شناسی دانشگاها رابه بررسی بگیریم دو نكته مطمع نظر است.اول با روش علمی به بحث بپردازیم ودوم این كار بدون استفاده از علوم معاوینه مثل جامعه شناسی وروانشناسی ناممكن مینماید .ازسوی دگر آسیب شناسی برای بهتر شدن سیستم آموزش و دانش پژوهی به برسی ها ی از اثرا ت یك روش پرداخته وكمك بزرگ را در عرصه علم می كند. ماتا زمانیكه از اثرات یك روش با خبر نباشیم نمی توانیم برای ادامه آن روش تصمیم بگیریم . كارگزاران و تصمیم گیرنده گان  وزارت تحصیلات عالی می تواند با استفاده از روش ها و آسیب شناسی آن به روش های عالی ومدرن دست بزند كه كارای بیشتر را به دست دهد.این آسیب شناسی در حوزه های. برنامه واستراتژی های دانشگاها وشیوه های درسی آن به بحث خواهد پرداخت . استراتژی های كه امروز در افغانستان به كار گرفته شده زیاد كارا و به اساس روانشناسی تربیتی نیست چون اولا ظرفیت سازی در عرصه استادان نشده آنان زمانی به  یك صنف وارد می شود نه كدام برنامه وانگیزه برای تدریس دارند
ونه از حالت روانی مناسب برخوردارند؛مربی ها به جای كه به دانش آموزان دانش را ارایه دهند به نمایش آن می پردازد. از سوی دگر تمام دانش آموزان كه به یك رشته در كانكور كامیاب می شوند به آن علاقه مند نیستند.این مشكل در اقتصاد و زیربنا های كشور ضرر جدی وارد می كند وهم سرنوشت دانش آموز را به یك برهه از چالش می كشاند.برای این كه ما بتوانیم از چالش ها و مشكلات بدر آیم باید دانش آموزان در رشته های مورد علاقه خود به تحصیل بپردازد.این كانكور دارای مشكلات است كه هریك را بر می شمریم از آن جمله اینكه دانش آموز تحت تاثیر جو فكری وباورها جامعه قرار می گیرد مانند اینكه تقریبا 97% از دانش آموزان در انتخاب های كلیدی خویش طب وانجینری را انتخاب می كند كه تحمیل افكارعمومی است
انتخاب مورد علاقه خودش نیست.باید چاره ی كرد؟دوم دانش كمی درباره رشته موردعلاقه اش دارد اگر مانند كشور های همسایه و كشورهای  پیش رفته شود كه در صنف نهم رشته بندی می شود دانش اموز بیشتر می تواند به اهداف اش نایل آید  سوم نظام تقلیدی كه امروز وجود دارد همه را به خفقان كشانده هر جامعه باید مطابق به وضیعت اجتماعی وروانی خود برنامه های آموزشی بسازد چون كشورما از برهه های كه آن كشورها گذشته هنوزنگذشته است. به گونه مثال ما در دانشگاه ها به این مشكل مواجه هستیم كه به دانش آموزان برنامه های تحقیقی داده می شودغافل از اینكه باید اول روش های تحقیق به آنان تدریس شود هم دانش آموز دچار سردر گمی است وهم استاد به هدف اش نایل نمی شود؛درنتیجه خیلی سرقات ادبی وعلمی نا آگاهانه صورت می گیرد ،هم ازسوی دگر در ذهن دانش آموزان این تصور غلت پیدامی شود كه تحقیق یك چیز بی مفهوم خسته كن است این خودش قتل هزاران نخبه واندیشه خواهدبود.ما تاحالا در هیچ یك از دانشگاه های كشور شاهد مضون به نام روش های تحقیق در آغازین از روز های كار های تحقیقی نبوده ایم . مس‍أله دگر امتحانیسم شده دانشگاه هاست كه همه استعداد ها رانا بود می كند.نباید همه معیار در سیستم آموزشی فقط وفقط امتحان باشد این خودش آسیب های مانند وابسته شدن به امتحان ودوری از كارمیدانی خواهد بود . اگرما دردانشگاه هاكارشناس ها بوجود نیاوریم پس ماآن نیاز اساسی را ازكجا تامین كنیم . سردمداران تحصیلات كشور باید این معضله را حل كند ورنه فاجعه وابسته گی علمی وفرهنگی در این مرزبوم ریشه خواهد دواند. ازهمه اساسی تر اینكه در شیوه تدریس استادگرای مشكلا ت زیاد را ایجادكرده همه دانش آموزان باید یاداشت برداری كند مانند ماشین ضبط كه همه را بیدون شریك شدن در آموزش بنویسند نه حق اظهار نظر دارد ونه علاقه تحلیل مسایل .  البته این مشكل ناشی از عدم آگاهی از روانشناسی تربیتی وآموزش وجامعه شناسی تربیتی است .استاد در برنامه درسی اش مؤفق
البته ازین نباید انكار كرد كه دانش جویان نیز دارای مسؤلیت اند  اماآنان به آن توجه نمی كند ما نند بی توجهی به درس و عدم داشتن علاقه كه همه آنان متغیر های مؤثر در پروسه در سی است . به جا می دانم كه یك مساُله اخلاقی نیز در رابطه به استادان را بیان كنم وآن كه ماباید به دانش آموزان انگیزه های بزرگ تولید ؛ تا كه باشد ماشاهد كشور كه مهد علم ودانش با شیم. این را اول باور كنیم كه ما تغیر ایجاد كرده می توانیم تا بعدا ما شاهد آن در صحنه عمل باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر