۱۳۹۳ آذر ۲۶, چهارشنبه

کارکردهای در رویارویی با دورنماها


کارکردهای در رویارویی با دورنماها
(درنگی بر فقر مبارزاتی برای زنان)
روش شناسی
این نوشته به بررسی موردی پیرامون کارکردهای انجام شده برای زنان در 13 سال گذشته در پیوند با دورنماهای چون، عدالت برای زنان، مشارکت زنان و ظرفیت پروری زنان خواهد پرداخت. نگاه که در این نوشته لحاظ شده است، یک نگاهی کارکردگرایانه می باشد. به این معنی که سرچشمه شناخت ما کارکردهای است که برای زنان انجام یافته باشد. هدف ما نشان دادن همسویی و یا رویارویی کارکردهای انجام یافته، در راستای سودمندی برای زنان در بخش های عدالت جنسیتی، مشارکت و ظرفیت پروری، می باشد.
در تاریخ افغانستان، در دو بخش تاریخ آن می توان، شاهد شکل گیری مبانی گفتمان حقوق زنان بود. نخست، دوران حکومت مشروطه که همانا ریشه در کارکردهای جنبش مشروطه خواهی چه در مرحله مبارزاتی و چه در مرحله پیروزی اش دارد. مهم ترین ویژگی آن زایش گفتمان از مرکز قدرت سیاسی افغانستان می باشد که در آن بانوان دربار پیشکسوتان آن بوده اند، و دامنه ای این گفتمان فراتر از حکومتی ها گسترش نیافته است. دوم، دوران دهه مردم سالاری می باشد، که در آن به زنان از نگاه فضای کاری فرصت های بیشتری تعریف شده بود و خاستگاه زایشی آن از دربار به قشر تحصیل کرده ها و روشنفکران گسترش یافت، اما در میان توده و بخش روستایی جامعه نفوذی نیافت.
پس از نشست بن، افغانستان با پدیده های تازه ای در سیاست و حکومت اش، روبرو شد که یکی از آن، گفتمان حقوق زن می باشد. این گفتمان به گونه ای ریشه در متن توافق نامه ای بن دارد و جامعه جهانی به حمایت مالی و گفتمانی این روند متعهد شده اند. 13 سالی که گذشت برای زنان هزینه های هنگفتی به مصرف رسید و کارها وبرنامه های گوناگونی روی دست گرفته شد، همه ای برنامه ها با پیش فرض سومندی برای دست یابی زنان به سه دورنمای یاد شده صورت گرفت. در میان کارکردها می توان از برگزاری کارگاه های آموزشی حقوق زنان تا بایسکل سواری برای محوخشونت بر علیه زنان را شاهد بود. پرسش این می باشد که آیا این کارکردها، برنامه ها و رویکردهای روی دست گرفته شده، توانسته در همسویی با دورنماهای یاد شده، بازخورد داشته است؟
در چهار نکته می توان آن را ارزیابی نمود. نخست، برنامه های که روی دست گرفته شده است، بدون ژرف بینی بوده که نمی توان در آن نمود های از راهبردی بودن، دراز مدت بون و آگاه مندی را به صورت لازمی آن مشاهده نمود. برنامه بایستی بر اساس فهم دقیق جامعه شناسی و پژوهشی ریخته شود و هراز گاهی بازخوانی شود، دیده می شود که ما شاهد چنین پدیده ای نبوده ایم. دوم، دست یابی به آرمان های قابل پسند برای زنان، در جامعه های دیگر، نیازمند زمینه جنبشی می باشد. اما، زنان افغانستان با شناخت و آگاهی زنانه به میدان مبارزه برای حقوق شان رو نیاورده اند. زنانی را می شناسم، که فقط برای معاش و دریافت امتیازهای کاری دست به انجام بعضی کار زده اند. فرض را بر این می گیریم، اگر جنبش زنان در افغانستان،  برای درونماهای یاد شده مبارزه می نمود، در آن صورت ما جامعه ای متفاوت تری می داشتیم. سوم، الگو زایش این گفتمان، یک الگوی برون زا ست که در بن مبانی آن طرح شده است. قیاسی با یک فرد می کنیم، اگر فردی با تمام وجود به رو آوردن یک کار می پردازد، که پیامد آن پیروزی، کیفیت بالای کار و ارزشمندی است. اما اگر فردی بر اساس کشش و تلاش دیگر روی به یک کاری بیاورد در آن صورت میزان سه پیامد بالا خیلی در حد پایین خواهد بود. گاهی ممکن بر ضد  هدف گام بردارد. الگوی برون زا، نیز چنین می باشد، که از پیامد های خیلی سازده خالی است. چهارم، نبود تحلیل مبارزاتی و بینش علمی، نیز یکی از پدیده هایست که در افغانستان می توانیم آن را به آشکاری شاهد آن باشیم. در جامعه سنتی مانند، افغانستان، ما نیازمند یک رویکرد مبارزاتی هستیم تا قدم به قدم، با شناخت ژرف به راه اندازی برنامه ها بپردازیم. به گونه ای نمونه، چه پیوندی می توان، از سودمندی میان مسابقه بایسکل رانی دختران و کاهش خشونت بر علیه زنان را دریافت؟ اگر به دید ژرف به این نگریسته شود، خواهیم دید گه در حقیقت این برنامه و کارکرد در رویارویی با سه دورنمای یاد شده ای، عدالت جنسیتی، مشارکت و ظرفیت پروری برای زنان می باشد. نمونه ای دیگر می تواند، این پرسش باشد که چرا با وجود انجام و روی دست گیری این حجم بزرگ برنامه، وضعیت زنان با توجه به آمارهای از خشونت، بهبود نیافته است؟ پاسخ بدیهی این است که در جای از کارکرها، چالشی و سکتگی وارد می باشد.
برای این که بتوان، از این وضعیت رهایی یافت، ما ناگزیر، طرح مبانی شناخت شناسی دقیق، ژرف و کارآ برای گفتمان زنان هستیم. این طرح مبانی نیازمند، کارهای فرهنگی بیشتر است تا کارهای اقتصادی که جز مساله ای اقتصادی دغدغه ای ندارد. به میزانی که کار فرهنگی و فکری را برای گفتمان زنان روی دست بیگریم، به همان میزان شاهد، دگرگونی های سازنده به سود حقوق انسانی زنان خواهیم بود.
محیی الدین فرهمند، پژوهشگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر