۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

نیایش محی الدین فرهمند با خداوندج


خدواندا!
در هنگام که روحم ، وجودم، ذهنم،احساسم در دوری نور وجود تو بسر می برد سخت من این زندگی را بی معنی مید انم. معنی من در بی معنی  ها ست و بی معنیی من در معنی هاست. در این هنگام که از روحم و دردم و ندای درونم ناله سر می کنم و با تو سخن می گویم مرا ببخش چون من انسان  و همنوعان ام  را فراموش کرده ام.و مقدمه بودن برای بودن ها همین بودن در نبودن خود انسان است.
خداواندا!
جلوه ها که با هزار جلوه بیرون می آید ، که ما  به هزار دیده تماشا کنم زیبای به زیبای رنگین کمان است. مرا ، زندگی مرا، زمدگی همرزمان مرا، زندگی همنوعان مرا چون زنگین کمان بساز.
خدایا!
جهان که من و همنوعان همگون ام زندگی می کنند به چه گرداب های گرفتار شده اند و من از دید ن حال آنها سخت در عذاب و نمی دانم که چه کنم. خدایا من به خودم و موجودیت خودم باوری ندارم و بلکه اگر باوری دارم بعد از باور مندی به وجود توست.
خدواند!
انسان موجود ناتوان است وامروز نسبت به هرروز قبل به این گفته ایمان دارم ، انسان های که به این جهان هستند سخت قابل ترحم اند و تو رحمی کن و آنها را به خودت باز گردان .  
خدایا!
به کی و چطور بگویم که ما به ورطه نابودی هستیم ، اگر گویم کسی باور نمی کند. اما بی توجه نمی توانم باشم و خدایا به من و همرزمان ام قدرتی ارزانی کن که این انسان را از ورطه نابودی نجات بخشیم و هدابت شوند.
خدایا!
وجودم سراسر عجز است د رمقابل تو ، چون من شرمسارم از وجود انسان نام های که در مقابل حقیقت (خدا) نه می گویند و انکار می کنند. این دیگر برای من قابل تحمل نیست. اگر کسی مرا به سیلی بکوبد و یا جان ام را بگیرد هیچ گلایه نخواهم کرد و اما  اگر ترا انگار به توهین کرد نمی توانم بپزیرم.
خدایا!
امروز ما نیاز مند تو ایم و باید خود را به چشمان که اسیر خشم و شیطان شده اند نمایان کنی، تو می توانی انکار خودت را متحمل شوی  اما از یک عاشق و عابد مانند من دیگر قابل تحمل نیست.
خدایا!
به من عشق و ایمان، به همرزمان ام عشق انسان و به انسان نمی دانم که چه هدیه کنی چون من نمی دانم که چه باید باشد.





خداوندا!
در دعاهایم  و نیایش هایم اغلب به خودم می اندیشم اما توفیق اندیشیدن به همگان خارج از هر نوع مرزبندی را از تو خواهانم.
خداوندا!
فضیلت و ارجحیت دستان که با یاد به بشریت و خلق می جنبد و می رزمد بیشتر است از لبان که نام ترا در سکوت بی پایان تنهای یاد می کند. به ملت ام و همنوعان ام همان دستان را بده که با آهنگ نام تو می رقصد و با یاد تو می جنبد.
خداوندا!
تاریخ بشریت به ما می گوید که کسانی به نگارش مسیر آن دست یازیده اند  که نه د ر مراکز عرفی و نه در مراکز تعصب آمیز دینی به فراگیری علم و آگاهی پرداخته اند ، بلکه به منبع نا متناهی انژی ماورای و یک خود آگاهی تجری  دست یافته بودند. به ما ، به همرزمان  ما و به همه ما انسانها آن  منبع را و تجربه را ارزانی نما.
خداوندا!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر